کد مطلب:211272 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:164

درس یقین به مبدأ
شخصی آمد نزد امام صادق علیه السلام گفت یا اباعبدالله خدای را به من نشان ده آن حضرت فرمود كه مگر نشنیدی كه به موسی گفتند لن ترانی آن شخص گفت آری ولی این ملت محمد است كه یكی فریاد می كند كه رأی قلبی ربی دیگری نعره می زند كه لم اعبد ربا لم اره امام فرمود او را ببندید و در دجله اندازید او را بستند در دجله انداختند آب او را فروبرد و باز بالا آورد گفت یابن رسول الله الغیاث الغیاث باز امام فرمود ای آب او را فروبگیر آب او را فروبرد باز گفت الغیاث الغیاث بار دیگر امام فرمود ای آب او را فروببر تا چند نوبت پس امیدش از خلق منقطع شد و گفت الهی الغیاث الغیاث امام فرمود او را بگیرید چون ساعتی بیرون آوردند ساعتی بگذشت تا قرار گرفت فرمود چگونه ای گفت تا دست در غیر می زدم در حجاب بودم و چون به كلی از خلق مأیوس شدم و بریدم و پناه به خدا بردم روزنه ای در دلم پدیدار شد و چون از آنجا می نگریستم



[ صفحه 53]



آنچه می جستم می دیدم و اضطرار نداشتم كه امن یجیب المضطر اذا دعاه و یكشف السوء.

امام صادق علیه السلام فرمود اكنون روزنه را نگاهدار و هر كه خدای را بر چیزی و یا چیزی را بر او تصور كند او كافر است.

این درس عملی را داد تا بفرماید ای بندگان خدا در غرق دریا كه از همه چیز و همه كس امید را می برید به آن كس كه توجه پیدا می كنید آن خداوند است كه شما را آفریده است و آن خدای را با چشم سر نمی توان دید و به چیزی نمی توان تشبیه نمود، بلكه با دیده دل باید او را دریافت.

سپس فرمود:

هر گناهی كه اولش ترس بوده آخرش عذر باشد و هر گناه كه بنده را به خدای خود نزدیك كند و هر طاعتی كه اول آن امن بود آخر آن عجب باشد آن طاعت بنده را از خدای خود دور سازد چه مطیع با عجب عاصی است و عاصی با عذر مطیع است.